نفَـس هـاﮮ دلتنـگیـم

تنهـایـﮯ مَـن

نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:46 توسط حـَدیث جـون| |


 
 

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی در فراقش سوختن

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی سوز نی ، آه شبان

عشق یعنی یک سلام و یک درود

عشق یعنی معنی رنگین کمان

نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:38 توسط حـَدیث جـون| |

 

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:23 توسط حـَدیث جـون| |

 یه کوچولو بخند

توی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می کشید.

 یکی دیگه رفت جلو گفت : بخشید آقا !

شما روزی چند تا سیگار می کشین ؟

طرف جواب داد : منظور ؟ 

 جواب داد : منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می کردین ،

به اضافه ی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می کنین ،

الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود !

طرف با خونسردی جواب داد : تو سیگار می کشی ؟

- نه ! هواپیما داری ؟ - نه !  به هر حال مرسی بابت نصیحتت

 ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه !!!

 

عشق × سر پیچ خیابان = -0-

روزگاريست همه عرض بدن ميخواهند

همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند

ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند

گرگ هايي که لباس پدري مي پوشند

آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند

عشق ها را همه با دور کمر مي سنجند

خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد

عشق هايي که سر پيچ خيابان برسد

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:20 توسط حـَدیث جـون| |

باران

باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ،

 

می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ،

بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش.

می دویدم، می دویدم ، توی جنگل های پوچی ، زیر باران مدیحه ، رو به خورشید ترانه

، رو به سوی شادکامی .

می دویدم ، می دویدم ، هر چه دیدم غم فزا بود ، غصه ها و گریه ها بود ،

بانگ شادی پس کجا بود؟

این که می بارد به دنیا ، نیست باران ، نیست باران ، گریه ی پروردگار است،

اشک می ریزد برایم.

می پریدم از سر غم ، می دویدم مثل مجنون ، با دو پایی مانده بر ره

از کنار برکه ی خون.

باز باران ، بی کبوتر ، بوف شومی سایه گستر ، باز جادو ، باز وحشت ،

بی ترانه ، بی حقیقت ، کو ترانه؟! کو حقیقت؟!

هر چه دیدم زیر باران ، از عبث پر بود و از غم ، لیک فهمیدم که شادی

مرده او دیگر به دلها ، مرده در این سوگواری

فقط برو

انتظار مرا وحشتی

شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود                                                                  

برای چه ایستاده

به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟                                                                

تردید

نفس های آخر

نترس

احساسم اگر نمیرد

بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد  نشست                

یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود                                                         

پس راحت

مسافری در راه انتظارت را میکشد                                                                        

طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد                                                           

فقط برو…..     

 

روزي آمد.......


روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو

روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم

روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!

گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم

گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم

روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر

اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد

تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام

راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت

نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی

میدانستم تو نیز مثل همه …

نمیبخشم تو را …

دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت

نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را

دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا

مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!

نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام

مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم

تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و  غم

تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!

 

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 16:51 توسط حـَدیث جـون| |

دل تنگیهامو بردار پیش خودت نگهدار
وقتی که تنها شدی منو به یادت بیار
.
.
.
.
وقت دل تنگ میشم پشت در قلبت هی در می زنم
پس هر وقت قلبت میزنه بدون دلم برات تنگ شده
.
.
.
.
دلم !!!!!!!!!
درد میکنه ؟
نه !
میپیچه ؟
نه !
میسوزه ؟
نه !
پس چی ؟
دلم برات تنگ شده

  

 

چرا غم میخوری ازترس مردن؟

مگر آنها که غم خوردن نمردن ؟

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:40 توسط حـَدیث جـون| |

دووووووووووست دارم

شرط دل دادن دل گرفتنه

دوستان یادتون نره

وگرنه یکی مثل من بی دل میشه

یکی هم...............دو دل

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 1:12 توسط حـَدیث جـون| |

 

قایقت میشوم

به دریابزن قایقت میشوم        

حقیرم ولی لایقت میشوم

عاشقی را بلدنیستم

تویادم بده عاشقت میشوم

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 1:53 توسط حـَدیث جـون| |


Power By: LoxBlog.Com